摘要:مقدمه: همهگير شدن افزايش روزافزون روی آوری زنان و دختران به تحصيلات دانشگاهی در جهان و مستثنی نبودن ايران از اين امر، از يک طرف و ارتباطی که ميزان اين تحصيلات با سلامت روان زنان و دختران میتواند داشته باشد از طرف ديگر، بحثهای فراوانی را در پی داشته است؛ لذا اين مطالعه با هدف تعيين وجود اين ارتباط و شفافسازی اين مسأله، که آيا هرچه زنان، به تحصيلات آموزش عالی خود بيفزايند، به سلامت روان آنها نيز افزوده میشود يا خير، انجام گرديده است. روشها: دريک پژوهش توصيفی-همبستگی، 120 نفر از دانشجويان زن در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان با روش نمونهگيری تصادفی در مرداد 1387 انتخاب شدند. به منظور جمعآوری دادهها از پرسشنامه استاندارد سلامت عمومی گلدبرگ (Goldberg Health Questionnaire) و نيز فرم اطلاعات دموگرافيک پاسخگويان استفاده شده است.دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرم افزاز آماری spss مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. نتايج: بين ميانگين سلامت روان دانشجويان کارشناسی ارشد با دورههای کارشناسی و دکتری دانشجويان، تفاوت معنادار آماری وجود داشت؛ بهطوریکه در بين کل نمونه تصميمگيری دوره کارشناسی ارشد از سلامت روانی بالاتری برخوردار بودند، به عبارتی بين ميزان تحصيلات آموزش عالی دانشجويان زن با سطح سلامت روان آنها، رابطه معنادار وجود داشت؛ همينطور بين سلامت روان آنها، بر حسب وضعيت اشتغال (شاغل بودن يا نبودن) و وضعيت تأهل، در سطح 05/0P< ، نيزتفاوت معنادار به چشم میخورد. به عبارتی زنان و دختران شاغل نسبت به غير شاغليين، و زنان متأهل نسبت به مجردين از سلامت روانی بالاتری برخوردار بودند. نتيجهگيری: سطح سلامت روان زنان تحصيل کرده با پيوستن اين قشر به جرگه متأهلين و تأمين شغلی آنها میتواند در ارتباط باشد. بنابراين رواج فرهنگ صحيح ازدواج در بين زنان و دخترانی که به دنبال ادامه تحصيلات دانشگاهی خود میباشند از يک طرف؛ و استفاده بهينه از توانمندیهای آنها و قرار گرفتن در موقعيت شغلی مطلوب از طرف ديگر، دو امر بسيار مهم و اساسی در رابطه با سطح سلامت روان آنها میباشد. در مورد چرايی کاهش سلامت روان از دوره کارشناسی ارشد به دکترا جای تأمل و بررسی بيشتری در تحقيقات آتی وجود دارد.
其他摘要:Introduction: Women's worldwide tendency toward higher education has been controversial in recent decades and Iran is not an exception in this regard. On the other hand, the education level could be related to women's mental health. Hence, this study was performed to determine this relationship and elucidate the query if the mental health enhances along with enhancement of educational level. Methods: In this descriptive-correlative study in August 2008 in Isfahan University of Medical Sciences, 120 female students were selected through random sampling method. Data gathering tool was standard questionnaire of Goldberg for public health (Goldberg Health Questionnaire) and demographic data form for respondents. Collected data was analyzed by SPSS software using descriptive and inferential statistics. Results: A significant statistical difference was observed between mean of mental health of Master degree students compared to that of Bachelor and PhD students; i.e. among the total study population, Master degree students had a higher level of mental health. In other words, there was a significant relationship between mental health of female students and their educational level. Similarly, a significant difference was observed between their mental health condition and factors such as occupational status (being employed or unemployed) and marital status (P<0.05). In other words employed women compared to unemployed and married women compared to single women enjoyed higher level of mental health. Conclusion: Educated women's mental health could be related to their getting married or employed. Therefore, dissemination of an appropriate marriage culture among woman who follow higher education, appropriate application of their abilities, and their assignment into right occupations are essential factors determining their mental health. More studies are needed to explore the association between reduction of mental health and continuing education in PhD level.