摘要:مقدمه: گرايش به تفکر انتقادی جزء ضروری تصميمگيری بالينی و صلاحيت حرفهای در آموزش علوم پزشکی میباشد. سبکهای يادگيری نيز يکی از عوامل مؤثر در گرايش به تفکر انتقادی محسوب میشود و میتوان انتظار داشت که در روشهای مراقبتی و درمانی نيز مؤثر واقع شوند. بنابراين، پژوهش حاضر با هدف تعيين اولويت سبکهای يادگيری دانشجويان دانشکده پرستاری مامايی و ارتباط اولويت سبکها با گرايش آنها به تفکر انتقادی انجام شد. روشها: جامعه آماری اين مطالعهی توصيفی مقطعی کليه دانشجويان دانشکده پرستاری و مامايی دانشگاه علوم پزشکی مشهد در سال تحصيلی 91-90 بود. نمونه با حجم 214 نفر به روش طبقهای نسبی (بر حسب جنس) انتخاب شد. ابزار مورد استفاده پرسشنامههای سبکهای يادگيری کلب و گرايش به تفکر انتقادی ريکتس بود. دادهها با روشهای آمار توصيفی، و استنباطی تحليل شد. نتايج: سبک غالب 62 نفر (32%) از دانشجويان سبک واگرا، 92 نفر (17/47%) سبک جذبکننده و 23 نفر (7/11%) سبک همگرا و 18 نفر (13/9%) سبک انطباق يابنده بود. ميانگين و انحراف معيار نمره کل گرايش به تفکر انتقادی 31/14±16/119 بود. ميزان گرايش به تفکر انتقادی دانشجويان براساس سبک يادگيری آنان تفاوت معناداری نداشت (21/0= p)، اما ميانگين نمره گرايش به تفکر انتقادی در سبک يادگيری همگرا بالاترين (13/34±68/124) و در سبک يادگيری جذبکننده پايين ترين(04/14±77/117) بود. ميانگين نمرهی گرايش به تفکر انتقادی در دانشجويان دختر (76/14±01/119) تفاوت معناداری با ميانگين نمره پسران (97/12±26/119) نداشت. نتيجهگيری: با توجه به مطلوب نبودن نمره گرايش به تفکر انتقادی و برخورداری سبک يادگيری همگرا از بيشترين گرايش به تفکر انتقادی در اين پژوهش، توجه به تفکر انتقادی و نيز توجه به سبکيادگيری همگرا و فراهم آوردن شرايطی برای تغيير در سبکيادگيری دانشجويان به منظور متناسبسازی با ماهيت رشته و سطح گرايش به تفکر انتقادی، در برنامههای درسی علوم پزشکی پيشنهاد میگردد.
其他摘要:Introduction: Since critical thinking disposition is an essential component for clinical decision-making and professional qualifications in medical sciences education. Also, learning styles are one of the effective factors in tendency to critical thinking; hence, it may be expected to be effective in the manner of clinical care by health professionals. This study aimed to find learning style priorities and its role in critical thinking disposition, among students of nursing and midwifery school in Mashhad University of Medical Sciences Methods: In this descriptive and cross-sectional study, the population consisted of all undergraduate students (N=550) of nursing and midwifery school in Medical Sciences University of Mashhad (MUMS) in 2011-2012 academic year. A proportional stratified sample of 214 students was selected. The data gathering instruments included Ricketts’ tool for Critical Thinking Disposition (CTD), and Kolb's Learning Styles Inventory. Data was analyzed using descriptive and inferential statistics. Results: The frequency of preferred styles of students were: Divergent 32% (n=62), Assimilation 47.17% (n=92), Convergent 11.7% (n=23) and Accommodation 9.13% (n=18). The total mean score of Critical Thinking Disposition was 119.16±14.31. The mean scores of CTD were not significantly different among different learning styles (p=.21). However, the CTD mean scores was highest in students with convergent style (124.68±34.13) and lowest among students with assimilation style (117.77±14.04). The mean score of CTD among female students (119.0±14.76) was not significantly different (p=0.92) from male students (119.26±12.97). Conclusion: According to the unsatisfactory levels of CTD scores, and it’s highest values among students with Convergent learning style, it may be recommended to pay more attention to critical thinking and to provide conditions for adjustments in learning styles, so that students could cope with the nature of their and attain the optimal level CTD. These changes may be provided by revisions in the curriculum and education system.