摘要:در ارتباط با نقد مقاله: «تأثير آموزش ارتقای سلامت بر شيوه زندگی دانشآموزان مقطع دبيرستان منتشر شده در دوره 13، شماره 5 سال 1392» توضيحات زير ارائه میگردد: در مقاله اصلی (1) در معرفی روش مطالعه، نوع مطالعه نيمه تجربی ذکر شده است و نويسنده محترم مقاله در پاسخ به انتقاد وارد شده(2)، نيمه تجربی معرفی شدن طراحی مطالعه را يک اشتباه ذکر کردهاند و در واقع با نظر منتقد محترم مبنی بر تجربی بودن مطالعه طراحی شده موافقت نمودهاند. در حالی که مبتنی بر توضيحات زير، مطالعه انجام شده به واقع تحقيقی نيمه تجربی بوده و بنابراين نقد وارده صحيح نيست. منتقد محترم صرف داشتن گروه کنترل را برای تجربی بودن يک مطالعه کافی دانستهاند. اما يک مطالعه تجربی بايد دارای هر سه عنصر زير باشد: 1- دستکاری يا مداخله (توانايی تاثيرگذاری يا هدايت متغير مستقل) 2- گروه کنترل 3- تصادفیسازی (اختصاص تصادفی بدون bias يا تورش نمونه به هر يک از گروهها) در صورت فقدان هر يک از اين عناصر در طراحی، مطالعه تجربی به شمار نمیآيد. مطالعات نيمه تجربی طرحهايی هستند که در دو عنصر وجود مداخله و داشتن گروه کنترل با مطالعات تجربی مشترکند اما فاقد عنصر تصادفیسازی هستند. تصادفیسازی يا انتخاب اتفاقی، اشاره به چگونگی اختصاص نمونهها به گروههای مطالعه دارد. در تصادفیسازی برای هر يک از نمونهها احتمال شناخته شده و معينی برای اختصاص به هر يک از گروههای مطالعه وجود دارد (مانند گروه تجربی يا کنترل)، که در اکثر مطالعات تجربی اين احتمال مساوی است. به هر حال در صورتی که به دليل خاصی نياز به گروه تجربی بزرگتری باشد، ممکن است در فرايند تصافیسازی در ازای اختصاص هر تعداد از نمونه به گروه تجربی، تعداد کمتری به گروه کنترل اختصاص يابد. در نمونهگيری تصادفی از يک جامعه، برای هر فرد احتمال مشخص برای ورود به مطالعه و نه الزاماً احتمال مشخص برای قرار گرفتن در هريک از گروههای تجربی يا کنترل وجود دارد. به عبارتی در حالی که تصادفیسازی با اعتبار داخلی مطالعه در ارتباط است، نمونهگيری تصادفی به منظور تأمين اعتبار خارجی يا تعميم پذيری نتايج انجام میگيرد. بنابراين تصادفیسازی از عناصر ضروری طراحی مطالعه است اما نمونهگيری تصادفی يا انتخاب تصادفی نمونهها برای ورود به مطالعه جزيی از پروتکل مطالعه بوده و از اجزای طراحی مطالعه نيست(3و4). در مقاله مورد نقد، نمونهگيری تصادفی انجام شده اما تصادفیسازی صورت نگرفته است، بنابراين مطالعه نيمه تجربی است. در ارتباط با نقد وارده شده به روش تعيين پايايی ابزار، لازم به ذکر است که بهکارگيری روشهای همسانی درونی که برای تعيين همسانی يا يکنواختی مادهها يا اجزای سازنده يک ابزار به کار میروند از روشهای تعيين پايايی هستند و ضريب آلفای کرونباخ روشی معمول و مطلوب برای تعيين همسانی درونی ابزار به شمار میآيد(5تا9). همانگونه که روش دونيمهکردن پرسشنامه نيز که توسط منتقد محترم به عنوان روش تعيين پايايی پيشنهاد شده است يکی از روشهای تعيين همسانی درونی است. به علاوه در مقايسه روش ضريب آلفا و روش دو نيمه کردن پرسشنامه، بايد گفت روش دو نيمه کردن پرسشنامه نوعی روش ضريب آلفا است در واقع ضريب آلفا معرف ميانگين ضرايب پايايی حاصل از همهی دو نيمههای ممکن يک پرسشنامه است(7). بنابراين نقد ارائه شده در مورد روش پايايی ابزار نيز، وارد به نظر نمیرسد.