标题:رابطه ساده و چندگانه بين سرمايه فکری و نوآوری سازمانی در اعضای هيأتعلمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان
其他标题:Simple and Multiple Relationship between Intellectual Capital and Organizational Innovation among Faculty Members of Isfahan University of Medical Sciences
摘要:مقدمه: سرمايه فکری يک محرک کليدی در نوآوری و ايجاد و حفظ مزيت رقابتی در اقتصاد دانش بنيان است. توجه به سرمايههای فکری دانشگاه برای ايجاد نوآوری و کسب مزيت رقابتی ضرورتی غيرقابل اغماض است. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بين سرمايه فکری و نوآوری سازمانی در اعضای هيأتعلمی انجام شد. روشها: در اين پژوهش توصيفی همبستگی جامعه آماری کليه اعضای هيأتعلمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در سال 1392 بود، که 248 نفر آنها به روش نمونهگيری تصادفی طبقهای انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در پژوهش حاضر دو پرسشنامه سرمايه فکری بنتيس (Bontis) و پرسشنامه نوآوری سازمانی اسماعيل (Ismail) و همکاران بود. جهت تحليل دادهها از آمار توصيفی، آزمون همبستگی و تحليل رگرسيون به روش گام به گام استفاده شد. نتايج: نتايج حاصل از پژوهش نشان داد، بين سرمايه فکری و نوآوری سازمانی همبستگی معنادار وجود دارد (05/0>p، 475/0R=). سرمايه فکری قابليت پيشبينی نوآوری سازمانی را با ضريب تشخيص 209/0 دارد. يافتههای حاصل از تجزيه و تحليل رگرسيون نيز نشان داد که در گام اول ضريب سرمايه انسانی 5/20درصد واريانس نوآوری سازمانی، در گام دوم سرمايه انسانی و رابطهای 1/23درصد واريانس نوآوری سازمانی را تبيين میکند. ديدگاه کارکنان بر مبنای عامل جنسيت، تحصيلات، سابقهی خدمت، رتبه دانشگاهی و دانشکده محل خدمت با يکديگر تفاوت معناداری نداشت. نتيجهگيری: با توجه به رابطه همبستگی معنادار سرمايه فکری و نوآوری سازمانی توجه به سرمايههای فکری و نامشهود در دانشگاهها ضروری است و مديريت دانشگاهها بايد بستر مناسب جهت بهرهمندی از سرمايههای انسانی، ساختاری و رابطهای را در جهت کسب نوآوری ايجاد نمايند.
其他摘要:Introduction: Intellectual capital is a key factor in innovating, creating and maintaining competitive advantage in a knowledge-based economy. Considering intellectual capital in the academic context is necessary to create innovation and gain competitive advantage. This study aimed to investigate the relationship between intellectual capital and organizational innovation among university faculty members. Methods: : In this descriptive correlational study, 248 faculty members of Isfahan University 0f Medical Sciences were selected through stratified random sampling in 2014. The data was collected through Bontis`s Intellectual Capital questionnaire and Ismail`s Organizational Innovation questionnaire. The collected data were analyzed using descriptive statistics, correlation test, and stepwise regression analysis. Results: The results showed a significant correlation between intellectual capital and organizational innovation (p <.05, r =.457). Furthermore, it was found that intellectual capital was a good predictor of organizational innovation (r2 =.209).The results of regression analysis showed that human capital index accounted for 20.5% of the variance in organizational innovation in step 1. Human capital and relationship explained 23.1 % of variance in organizational innovation in step 2. Staff viewpoints based on gender, educational level, work experience, academic rank, and the faculty they worked in did not reach statistical significance. Conclusion: Regarding the significant positive correlation between intellectual capital and organizational innovation, it seems necessary to pay attention to invisible intellectual capital in universities. Thus, university administration should benefit more from human, structural and relational capitals to create innovation.