چکيده
هدف: بررسی حاضر با هدف تعيين ميزان اثرات دانش و مهارتهای خانواده بر سير بهبودی مبتلايان به اختلالهای خلقی انجام شد.
روش: در يک کارآزمايی بالينی، 31 بيمار مبتلا به اختلالهای خلقی مراجعهکننده به بيمارستان گلستان شهر اهواز و خانوادههايشان بهتصادف در دو گروه آزمايش و گواه جای داده شدند. در گروه آزمايش، جلسات آموزش روانی خانواده، در شش جلسه هفتگی برگزار گرديد. برای گردآوری دادهها از پرسشنامه عملکرد خانواده مکمستر و مقياسهای افسردگی هميلتون- 17، ارزيابی مانيای بچ- رافائلسن و ارزيابی ميزان عملکرد کلی، بهره گرفته شد. يافتهها: پس از مداخله، دو گروه از نظر سطح سازگاری خانواده تفاوت آماری معنیدار داشتند (01/0p<). تفاوت معنیداری در دو گروه از نظر شدت علايم و عملکرد کلی بيمار پيش از ترخيص، در هنگام ترخيص و سه ماه پس از مداخله ديده نشد. همچنين نتايج تفاوت معنیداری را از نظر ارتقاء پيروی از دستورات دارويی ميان دو گروه آزمايش و گواه نشان نداد. نتيجهگيری: آموزش روانی خانواده میتواند بر ميزان سازگاری خانواده تأثير بگذارد. لزوم تأمين حمايتهای آموزشی، اجتماعی و مشاورهای و تشکيل شبکههای اجتماعی برای خانوادهها و بيماران ضروری بهنظر میرسد.
Abstract
Objectives: The present study was carried out to determine the effect of the family’s knowledge and skills on the improvement of patients with mood disorder. Method: In a clinical experiment, 31 patients with mood disorders presenting to