هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نيازهای ويژه زنان مصرفکننده مواد در درمان اعتياد بود تا به تنظيم سياستها و برنامهها برای ارايه بهتر خدمت به اين گروه کمک کند. روش: در اين پژوهش کيفی 62 زن معتاد از دو مرکز درمانی چيتگر و خانه خورشيد در گروههای مختلف سنی، وضعيت تأهل و روش مصرف مواد و سه نفر از مسئولان مراکز طی 7 جلسه بحث گروهی متمرکز و 23 جلسه مصاحبه فردی عميق مورد مصاحبه قرار گرفتند. يافتهها با بهکارگيری سياهه راهنما گردآوری شد؛ گويههای اين سياهه برپايه بحث با مسئولان اين دو مرکز و بررسی متون تدوين شد. مسايل زنان معتاد به سه دسته مشکلات عمومی، مشکلات دوره درمان و مشکلات پس از دوره درمان تقسيم و برای زنان مجرد و متأهل دو سياهه مخصوص طراحی شد. جلسهها و مصاحبهها تا رسيدن به اشباع يافتهها ادامه يافت. يافتهها: بيشتر زنان انگ اجتماعی، تحقير و طرد شدن از خانواده و جامعه و فقر شديد را به عنوان اساسیترين مشکل خود بيان کردند. بيش از يک چهارم آنها بیخانمان بودند و بيش از نيمی از آنها سوءاستفاده فيزيکی و جنسی را تجربه کرده بودند. کمبود پزشک زن، مشاور و آموزشهای بهداشتی، محيط ناامن و شرايط نامناسب بهداشتی و رفاهی مهمترين محدوديتها بود. هر دو مرکز با کمبود خدمات روانی- اجتماعی از جمله پناهگاه جهت نگهداری زنان معتاد، اشتغالزايی و نگهداری و حمايت از فرزندان روبرو بودند. نتيجهگيری: گسترش خدمات اختصاصی هماهنگ با نيازهای زنان بهويژه خدمات روانی- اجتماعی برای افزايش موفقيت درمان اعتياد زنان بهشدت ضرورت دارد. نظارت و ارتباط تنگاتنگ سازمانهای متولی با مراکز درمانی موجود در بهبود کيفيت خدمات مؤثر است.
Objectives: The aim of the present study is to assess the specific needs of female substance abusers in the treatment of addiction, in order to contribute to the development of plans and policies aimed at improving services to the mentioned group. Method: 62 women with substance dependence and three service providers, from “Chitgar” and Khaneh Khorshid” treatment centers, participated in this qualitative study. The participants were interviewed during seven sessions of focused group discussion as well as 23 sessions of in-depth individual interviews. Data were gathered using a directory list, and the topics of the list were established based on discussions with the authorities of the mentioned centers, as well as text assessment. The problems of addicted females were divided into general problems, problems related to the treatment period, and post-treatment problems. Also, two separate lists were designed for single and married women. Sessions and interviews were continued to the point of data saturation. Results: Most women considered social stigma, humiliation, family rejection and severe poverty as their major problems. More than one fourth of the subjects were homeless and more than half had experienced physical or sexual abuse in the past. Insufficient numbers of female physicians and the lack of health consultation and education, unsafe environment and inadequate health and welfare facilities, were among the most important limitations. There was also a shortage of psychosocial services, including shelters, vocational activities and care for children in both centers. Conclusion: The expansion of services specifically geared to women’s needs in general, and psycho-social services in particular, is an absolute necessity for the successful treatment of addiction in women.