زمينه و هدف : از راه های ا صلی برای افزايش بهره وری سازمان، انتخاب کارکنانی قابل است .در انتخاب کارکنان تفاوت های فردی خصوصا توانايی های شناختی از جمله مواردی است که می بايست مور توجه قرار گيرد. ماهيت کار به علت تغييرات زياد تکنولوژی تغيير کرده است و مهندسی نرم افزار که جزو مشاغل با بيشترين رشد بوده است جزو اين تغييرات بحساب می آيد.بر همين اساس، اين پژوهش با هدف بررسی ارتباط بين توانايی شناختی و ويژگی های فردی مهندسين نرم افزار انجام پذيرفت.
روش بررسی: در اين پژوهش که يک پژوهش مقطعی و از نوع توصيفی-تحليلی می باشد،73 نفر از مهندسين نرم افزار شاغل در شرکت های کامپيوتری تهران مورد بررسی قرار گرفتند.
يافته ها: يافته های پژوهش نشان داد که توانايی شناختی مهندسين نرم افزار با سن،ميزان تحصيلات و سابقه کاری ارتباط مثبت معنی داری داشت ولی در بررسی ارتباط وضعيت تاهل و جنسيت با توانايی شناختی ارتباط معنی داری مشاهده نگرديد.
نتيجه گيری: با توجه به رشد سريع تکنولوژی،مهندسين نرم افزار بايد تصميمات درست در محيط کار بگيرندکه مستلزم توانايی شناختی بالا است. سازمان ها با درک اهميت توانايی شناختی در تصميم گيری های روزمره و افزايش اين توانايی در کارمندان می توانند به بهره وری قابل توجهی دست يابند.
Background and aims: One of the best ways to increase productivity is to select competence personnel. A typical approach in the field of personnel selection is to increase the emphasis on personnel characteristics especially cognitive ability. The spreading use of technology have transformed the nature of work in most occupations especially computer software engineering which considered as the fastest- growing jobs. The aim of this study was to examine the relationship between cognitive ability and demographic characteristics of computer software engineers.
Methods: This study was a cross-sectional, descriptive-analytic study. Computer software engineers of Tehran with a simple random sampling were included in this study.
Results: The results showed that cognitive ability was significantly related to the age, educational level and job experience but, no significant relationship wasobsereved between gender, marital status and cognitive ability.
Conclusion: Once organizations understand the role of critical thinking in everyday decision-making, they can begin to take steps to develop that skill in their employees and as a result the productivity of organization will be increased significantly.