摘要:مقدمه: با توجه به اهمیت آمار و اطلاعات در سیاستگذاری و تصمیمگیریهای نظام سلامت، فهم و قدرت پردازش، تفسیر آمار و نمایش آن توسط کارشناسان از اهمیت بالایی برخوردار است، لذا این بررسی با هدف تعیین سواد آماری و عوامل مؤثر بر آن در بین کارکنان حوزهی بهداشت دانشگاه علوم پزشکی شیراز انجام شد. روشها: مطالعه توصیفی از نوع مقطعی بود که بر روی 545 نفر کارکنان حوزهی بهداشت، به صورت سرشماری در سال 1391 انجام گرفت. ابزار جمعآوری دادهها پرسشنامه محققساخته بود که برای قسمتهایی از آن (تعیین سواد خواندن و تفسیر نمودار و خواندن جدول) از پرسشنامه استاندارد شیلد (Schield) استفاده گردید و پس از تأیید روایی و پایایی آنها به کار گرفته شد. دادههای مطالعه با روشهای آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد. نتایج: در این مطالعه میانگین سنی افراد 2/7±2/36 سال بود. نمرات سواد آماری کل برای زنان و مردان به ترتیب 08/19±6/41 و 4/16± 3/46 از 100 بود. بین میانگین نمرات سواد آماری کل با جنسیت، میزان تسلط به زبان انگلیسی، سطح تحصیلات، رشتهی تحصیلی، تعداد واحدهای گذرانده شدهی درس آمار، تعداد ساعت مطالعه و میزان علاقه به حوزهی کاری، رابطه معناداری وجود داشت (05/0> P). نتیجهگیری: میانگین نمره سواد آماری نشاندهندهی سواد آماری پایین کارکنان است، لذا توجه به بهبود و توسعه مستمر سواد آماری با برگزاری کارگاههای آموزشی و نیز حذف شکاف بین موضوعات و تکنیکهای آماری که دانشجویان در دوران تحصیل در دانشگاه میآموزند و آنچه که در محل کار مورد استفاده قرار میگیرد میتواند موثر باشد.
其他摘要:Introduction: Regarding the significance of statistics in policy and decision making in health care system, the capability to read, understand, and interpret statistics and data is considered very important. Hence, this investigation aims at determining the statistical literacy of staff working in health deputy of Shiraz University of Medical Sciences. Methods: This descriptive cross-sectional study was performed on 545 employees of health deputy in year 2012 using census. Data were collected via a researcher made questionnaire in which some part of Shield’s questionnaire (different aspects of statistical literacy such as reading, interpreting graphs and understanding tables) were utilized after confirmation of reliability and validity. Data were analyzed using descriptive and inferential statistics. Results: The mean age of respondents was 36.2±7.2 years old. The statistical literacy scores were 41.6±19.08 for female staff and 46.3±16.4 for male staff out of a hundred. There were significant relationships between scores of statistical literacy and gender of respondents, English language skills, level of education, field of study, credits of statistics courses passed in university, study hours, and the extent of interest in job field (P <0.05). Conclusion: Participants’ mean score indicates low level of statistical literacy among staff. As a result, the organization should execute effective workshops to promote statistical literacy and compensate for the gap between statistical topics and techniques that are previously taught through education years and what is currently necessary to know at work.