摘要:طی بررسیهای مختلف صورت گرفته توسط محققین آموزش پزشکی ، بیشترین شیوه آزمون در کشور، به ترتیب استفاده از سؤالات با گزینههای متعدد، ترکیب سؤالات تشریحی با کوتاه جواب و ترکیب پرسشهای تشریحی و چند گزینهای در دانشگاههای علوم پزشکی عنوان شده است. در این مطالعات، این چنین عنوان گردیده که کمترین میزان استفاده از روشهای ارزشیابی از طریق شیوه سنجش ۳۶۰ درجه (ارزیابی چند معیاره)، ایفای نقش، برگزاری آزمون عملی به شکل OSCE و استفاده از logbook در ارزیابی مهارتها و دانش فراگیران است(۱تا۸)؛ به طور مثال در یک مطالعه چنین گزارش گردیده است که در ارزیابی نهایی دانشجویان، میزان استفاده از آزمون چهار گزینهای در 6/97٪ مشاهده گردیده است و سنجش ۳۶۰ درجه صرفاً در ۸/۴٪ موارد ارزیابی بالینی نقش ایفا نموده بودند(۹).این امر فارغ از این که احتمال پاسخدهی حدسی به پرسشها را افزایش میدهد به طور کاملاً محتمل منجر به موفقیت افرادی خواهد شد که توانایی کمتری در درک، تجزیه و تحلیل و تفکر دارند(۱۰و۱۱). از سوی دیگرنتایج مطالعات گوناگون صورت گرفته نشان میدهد، اساتید هیأتعلمی مهارت کافی را در طراحی سؤالات چهار گزینهای نیز ندارند(۱۲تا۱۴). همچنین، بسیاری از آزمونهای جامع و سرنوشت ساز در حیطه علوم پزشکی، شامل آزمون جامع علوم پایه، پیش کارورزی، دستیاری و بسیاری از آزمونهای ورودی به مقاطع بالاتر به شکل چهارگزینهای بوده و بیشتر مراکز آموزش عالی فعلی برای آماده نمودن فراگیرانشان جهت عبور از این سدها، مجبورند که شیوه ارزشیابی خود را به این آزمونها منطبق کنند(۱و۱۵). با بررسی موارد فوقالذکر این گونه فرض میشود که شیوه برگزاری آزمون در سیستم علوم پزشکی کشورمان نه تنها منجر به صعود افراد توانمند به مراتب بالاتر نمیشود بلکه به عنوان مانعی بر سر راه آموزش صحیح، تشدید استرس روانی فراگیران و از همه مهمتر هدر رفت منابع محدود ایران اسلامیمان عمل میکند، البته انجام مطالعات تکمیلی و با قدرت علمی بالا در جهت اثبات این فرض ضروری مینماید. به نظر میرسد که سنجش دانشجویان برای ورود به مقاطع بالاتر بهتر است بر اساس عملکرد آنها در طول دوره و توانمندیهای کسب شده در این زمان طولانی صورت بگیرد. همچنین این ارزشیابیها بایستی به صورت کیفی انجام بگیرد و نه این که با یک آزمون چند گزینهای، فرد مورد نظر را مورد قضاوت قرار دهد. در کشورهای ارو پایی هم چون آلمان و جمهوری چک، انتخاب رزیدنت و تحصیل در مقاطع بالاتر بر اساس علاقه هر شخص صورت میپذیرد. دانشجوی متقاضی به مدت محدودی در رشته مورد علاقه خود به عنوان رزیدنت اقدام به فعالیت نموده و در طول این دوره، ارزیابی نهایی به شیوه ارزیابی تکوینی صورت میپذیرد و توان ادامه یا عدم توان ادامه تحصیل و فعالیت در رشته خاص مورد نظر معین و مشخص میگردد(۱۶). در کشورهایی هم چون بلژیک که پذیرش دستیار تخصصی بر اساس آزمون عملی صورت میگیرد، فرد متقاضی با حضور و فعالیت کوتاه مدت در بخش مربوطه و یادگیری مهارتهای خاص آن رشته، اقدام به دادن امتحان بر اساس مهارتهای عملی کسب شده میکند(۱۷). در برخی کشورهای اروپایی همچون فرانسه و پرتغال نیز پذیرش رزیدنت بر اساس آزمون انجام میگیرد اما درآزمون سؤالاتی خاص در مورد رشته تخصصی از متقاضی پرسیده میشود و در صورت قبولی در رشته مورد علاقه ادامه تحصیل میدهد(۱۶). بنابراین آیا درست است که با نشاندن یک نفر در یک اتاق به مدت چند ساعت و خواستن از وی برای پاسخ دادن سؤالاتی غیر استاندارد سرنوشت وی را رقم بزنیم؟ آیا شیوه ارزشیابی ما روحیه پرسشگری، تفکر انتقادی و خودکفایی علمی را در آیندهسازان سلامت مردمانمان ایجاد میکند؟(۱۸) فراموش نکنیم که دانشجویانی که وارد دانشگاهها، به خصوص مراکز آموزش علوم پزشکی میگردند، با انگیزه و اعتماد شروع به تحصیل مینمایند. آیا نظام آموزشی فرصت کافی برای اعتماد به این انگیزه و گسترش دانش و پیشرفت مهارتها و کسب فضایل انسانی فراهم میکند؟