اهداف هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه گرایش به تجربه چندش، ترس از آلودگی و ترس از سرایت و همچنین تعیین نقش واسطه ای ترس از سرایت در این رابطه بود.
مواد و روش ها پژوهش حاضر از نوع طرحهای همبستگی است. جامعه تحت مطالعه، دانشجویان دانشگاه شاهد تهران بودند که از بین آنها، 391 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. این افراد پرسشنامه آلودگی فزاینده، خردهمقیاس ترس از آلودگی پرسشنامه وسواس پادوا و خردهمقیاس پرسشنامه گرایش و حساسیت به چندش را کامل کردند. به منظور تحلیل دادهها از spss 22 و از روش همبستگی پیرسون و رگرسیون سلسله مراتبی براساس روش بارون و کنی (1987) و آزمون سوبل استفاده شد.
یافته ها نتایج آزمون رگرسیون مشخص کرد که بین گرایش به تجربه چندش با ترس از سرایت (001/0>P، 35/0=β) و ترس از آلودگی (001/0>P، 41/0=β) رابطه وجود دارد. علاوه براین، رابطه معناداری بین ترس از سرایت و ترس از آلودگی مشاهده شد (001/0>P، 41/0=β). همچنین، تحلیل های رگرسیون نشان داد که ترس از سرایت، نقش واسطه ای در ارتباط بین گرایش به تجربه چندش و ترس از آلودگی ایفا میکند (001/0>P، 26/0=β) و نتایج آزمون سوبل این نقش واسطهای را تأیید کرد (001/0>P، 36/6=Z).
نتیجه گیری ترس از سرایت، متغیری واسطهای بین گرایش به تجربه چندش و ترس از آلودگی است. در نتیجه، به نظر میرسد این سازه، در تبیین ترس از آلودگی اهمیت داشته باشد. میتوان گفت که چنانچه در ارزیابی و درمان ترس از آلودگی به ترس از سرایت توجه شود، اثربخشی درمان افزایش مییابد.