摘要:معرفتشناسی در ناحیة توجیه که از جانب معرفتشناسان امروزین در دو قالب کلّیِ مبناگروی و انسجامگروی ارائه شده است، در روابط میان باورها و گزارهها پژوهش میکند. در این جستار، ابتدا به تقریر معرفتشناسان از مبناگرایی اشاره میشود و سپس الگوی پیشنهادی ارائه خواهد شد. براساس این الگو، که ادعا بر آن است که اندیشمندان مسلمان عموماً از آن پیروی میکردند، گزارهها و باورها به: 1) گزارههای تماماً پشتیبان و 2) گزارههای غیر تماماً پشتیبان تقسیم میشود. این تفکیک بر حیثیت کاربردی مبتنی است. تصویر وابستگی یا متکی بودن در عبارت «وابستگی و اتکای باورهای روساخت بر زیرساخت در مبناگروی»، نقش بنیادینی در ارائة الگوی جدید دارد. ازاینرو دو الگو قابلشناسانش است: الگوی استنتاجی یا زایشی-تولیدی و الگوی پشتیبانی. اصل تناقض بر پایة اندیشة فیلسوفان مسلمان، اساسیترین نوع گزارههای تماماً پشتیبان را تشکیل میدهد. براساس الگوی ارائهشده، برخی از اشکالات بر تقریر عادی از مبناگروی وارد نخواهد بود. در این گزارش، سنجش و پیشنهاد، مشاهده خواهیم کرد که معرفتشناسی فیلسوفان مسلمان از این الگو پیروی میکند و محمل کمتری برای انتقادها نسبت به تقریر عادی دارد.
其他摘要:معرفتشناسی در ناحیة توجیه که از جانب معرفتشناسان امروزین در دو قالب کلّیِ مبناگروی و انسجامگروی ارائه شده است، در روابط میان باورها و گزارهها پژوهش میکند. در این جستار، ابتدا به تقریر معرفتشناسان از مبناگرایی اشاره میشود و سپس الگوی پیشنهادی ارائه خواهد شد. براساس این الگو، که ادعا بر آن است که اندیشمندان مسلمان عموماً از آن پیروی میکردند، گزارهها و باورها به: 1) گزارههای تماماً پشتیبان و 2) گزارههای غیر تماماً پشتیبان تقسیم میشود. این تفکیک بر حیثیت کاربردی مبتنی است. تصویر وابستگی یا متکی بودن در عبارت «وابستگی و اتکای باورهای روساخت بر زیرساخت در مبناگروی»، نقش بنیادینی در ارائة الگوی جدید دارد. ازاینرو دو الگو قابلشناسانش است: الگوی استنتاجی یا زایشی-تولیدی و الگوی پشتیبانی. اصل تناقض بر پایة اندیشة فیلسوفان مسلمان، اساسیترین نوع گزارههای تماماً پشتیبان را تشکیل میدهد. براساس الگوی ارائهشده، برخی از اشکالات بر تقریر عادی از مبناگروی وارد نخواهد بود. در این گزارش، سنجش و پیشنهاد، مشاهده خواهیم کرد که معرفتشناسی فیلسوفان مسلمان از این الگو پیروی میکند و محمل کمتری برای انتقادها نسبت به تقریر عادی دارد.