摘要:اندیشمندان از همان ابتدای نزول قرآن سعی بر فهم و تفسیر قرآن داشتهاند؛ اما بیتوجهی و گاه نادیده انگاشتن گونههای مختلف روایات تفسیری، آنان را بهدشواری همچون تفسیر به رأی مبتلا کرده است. این نوشتار بهمنظور آشکار کردن جایگاه گونههای روایی در تفسیر و کارآمدی آن به شرح و تبیین اندیشههای علامه طباطبایی و دو تن از شاگردان ایشان یعنی آیتالله جوادی آملی و آیتالله مصباح یزدی با روش توصیفی – تحلیلی پرداخته است. در بخشهایی از تفسیر المیزان و نگاشتههای شاگردان علامه طباطبایی، نخست ممکن است برای برخی چنین شبهه شود که آنان از روش قرآن به قرآن عدول کردهاند؛ اما در بررسیهای صورت گرفته نمایان شد که آنان نهتنها از بنیاد نخستین خویش عدول نکردهاند؛ بالاتر از آن، روایات را بهعنوان مؤید و مفسر قرآن پنداشتهاند و در تفاسیرشان بهخصوص در آیهی 3 سورهی مائده و 33 سورهی احزاب از پنج گونه روایات تفسیری یعنی، أ. روایات بیانگر مصداقهای واژگان و تعابیر قرآنی؛ ب. تبیین مفاد آیات؛ ج. تعیین مصادیق خاص آیات؛ د. تعیین واژگان در جزییات مباحث فقهی؛ ذ. تعیین جایگاه آیه و تناسب آن بهره بردهاند، پس گونههای روایی جایگاهی مولدی دارند، بدین معنا که گونههای روایی مولد و ایجادکنندهی نقشهای روایی در تفسیرند.
关键词:روایات تفسیری;علامه طباطبایی;آیتالله جوادی آملی;آیتالله مصباح یزدی;آیهی 3 و 33 سورهی احزاب و مائده