摘要:در این پژوهش، به بررسی نقش مدلهای ذهنی خطمشیگذاران در چگونگی اولویتبندی مسائل در هنگام تدوین دستور کار خطمشیهای عمومی پرداخته میشود. عوامل گوناگونی در ادراک مسئله، ارائۀ تعریف روشن از آن و اولویتبندی و تدوین مسائل در قالب دستور کار خطمشیگذاران مؤثرند؛ اما این پژوهش مترصد ارزیابی آن است که نظریههای وضع و ساخت اجتماعی واقعیت چه تأثیرات متفاوتی بر شناسایی عوامل، بازیگران و ذینفعان و نحوۀ استفاده از ساز و کارهای گوناگون برای اقناع، فریب و تحمیل به جامعه و یا نظایر آن دارند و چرا و چگونه موجب تمرکز بر برخی از مسائل خاص توسط تحلیلگران خطمشی و کارگزاران میشوند. این پژوهش از نوع تحقیقات بنیادی و از نظر روش، تحلیلی ـ توصیفی و از نوع تحلیل محتواست. تکنیک تحلیل نیز دلفی با رویکرد فازی است. بر این اساس، ضمن تجزیه و تحلیل دادههای اولیهای که از تعدادی از اساتید رشته خطمشیگذاری، نمایندگان مجلس و ناظران اجرای خطمشی بهدست آمده است، این نتیجه حاصل شد که کارگزاران، افراد و گروههای ذینفع، به شدت تحت تأثیر ساخت و بافت ادبیات جاری و بعضاً خودساخته قرار دارند. بنابراین در بسیاری از موارد اولویتبندیهای خطمشی، هیچ ارتباطی به جهان واقع نداشته، بر مبنای ذهنیت خطمشیگذاران شکل میگیرد